سهراب
مشخصات فردي
ويژگيهاي من

مشخصه اخلاقي: خوش اخلاق
رنگ مو: مشكي
رنگ چشم: مشكي
تناسب اندام: معمولي
رابطه با سيگار: متنفرم
قيافه: متوسط
رنگ پوست: گندمگون
بيني: متوسط
غيرقابل تحمل: نامردي
تخصص: مرام
وب سايت: www.divooneh20.parsiblog.com
علايق من

ورزش: تنيس.فوتبال.هندبال.واليبال
کتاب: كتب آيت الله دست غيب
موسيقي: دكلمه ها و موسيقيهاي آرام (پاپ )
خواننده: خراطها.بياتي.پاشايي و ......
فيلم: يوسف.محمد رسول الله
غذا: قرمه سبزي
روز هفته: جمعه
فصل سال: بهار
تيم فوتبال: استقلال.بارسلنا.آث ميلان.منچستر سيتي
تفريح و سرگرمي: مطالعه . ورزش . وبگردي. شطرنج. سودوكو.لونپس
پاتوق: اتاق تنهايي هام

از نگاه ديگران
فرستنده : يگانه جون   جمعه 91/10/22
يگانه جون
غم ِ غم مي خورم و غم شده مهماندارم

غير غم کس نبود تا که شود غمخوارم

پاره پاره جگر از ميخ در و مسمارم

تير باران شده از کينه تن و تابوتم

شهادت کريم اهل بيت تسليت باد
    صفحه 1 از 1 ( 1 نظر)  < 1 >  
مشخصات
سهراب
وبلاگ : چشم به راه
پارسي يار : 2-چشم به راه
سهراب

نام: سهراب
نام مستعار: سهراب
جنسيت: مرد
استان محل سكونت: چهارمحال و بختياري
شهر: شهر كرد
زبان: فارسي
تاريخ تولد: 12 / ارديبهشت / 1371
سن : 32 سال و 14 روز
تاريخ عضويت: 91/7/28
سن وبلاگ : 11 سال و 6 ماه و 27 روز
وضعيت تاهل: مجرد
شغل: دانشجو
تحصيلات: ليسانس
وزن: 57
قد: 175

درباره خودم: حيف آن ها که بال شان دادم ، شاخه شاخه پريده اند از من از رفيقان راه مي پرسي ؟ پيشترها بريده اند از من هر چه دادند ، زود پس دادم ، هر چه را خواستند رو کردم عشق را در سخاوتم روزي ، به پشيزي خريده اند از من کرم هايي که در تن خشکم ، شادمان مي خزند و مي لولند سال ها پيش ، در بهاري سبز ، ريشه ها مي جويده اند از من خشکي ام را بهانه مي گيرند ، که رهايم کنند و در بروند خودشان نيز خوب مي دانند ، رگ به رگ خون مکيده اند از من هر کجا از نفس مي افتادند ، باز سنگ صبورشان بودم گريه هايي به من فروخته اند ، خنده هايي خريده اند از من محو کردند ردّ پايم را ، که نداني کجا گرفتارم بعد تا هر چه دورتر بشوند ، سمت ديگر دويده اند از من چشم ها جور ديگري هستند ، حرف ها روي ديگري دارند واي هر جا که پا گذاشته اند ، قصه اي آفريده اند از من !!
توضيح: اين لحظه‌ها قيامت عظماي چيستند؟ چون آيه‌هاي واقعه هستند و نيستند اين لحظه‌ها که بي‌تو سراسيمه مي‌دوند اي کاش اين دقايق آخر بايستند يا لااقل براي کسي بازگو کنند چشمان بي‌قرار‌ِ که را مي‌گريستند اين چرخ چرخهاي مداوم براي کيست؟ تب‌‌‌‌دار مي‌وزند، مگر شعله زيستند؟ تب‌دار مي‌وزند، سرآسيمه مي‌دوند در جست‌وجوي روشن چشمان کيستند؟ يک روز سرد: جمعة ي ديگر بدون تو اي کاش اين دقايق بي‌تو بايستند
بهترين حرف: دل به دنيا نبند


ParsiBlog.com ® © 2010